زندگی یعنی


حقیقت عشق

زندگی یعنی بخندی هر چند که غمگینی

ببخشی هرچند که مسکینی

فراموش کنی هرچند که دلگیری

اینگونه باید زیست هرچند که اسان نیست



نظرات شما عزیزان:

نازنین
ساعت12:21---26 شهريور 1393
چتری برایم بگیر حتی خیالی.....
خیس دلتنگی شده ام....


مهران
ساعت0:31---18 شهريور 1393


انـבوه ڪــہ از حــב بــگــذرב

جــایــش را مـے‌בهــد بــہ یــڪـ بــے‌‌اعتنــایــے مــزمــלּ

دیــگــر مـهــم نـیــωـــت

بــوבלּ یــا نـبــوבלּ ...

בوωـــت בاشـتــלּ یـــا نـداشتـלּ ...

בیـگــر حـωـــے تـو را بـــہ احـωــــاس ڪـرבלּ نمــے ڪـشــانــد ...

בر آن لحظـــــہ فـقــط בر ωــڪـــوت غــرق می شــوے

و فـقـط نـگــاه مـیـڪـنــے

نـگــــــــــاه !


سهیل
ساعت20:41---15 شهريور 1393
صــدایـت را مــی خـــواهم تــا مــوســیقی ســکوت لــحظه هــایــم بــاشــد

نــگاهــت را مـی خـواهم تــا روشــنی چشــمهای خســته ام بــاشـد

وجــودت را مــی خــواهم تــا گــرمــای قــندیل آغـوشــم بـاشد

خیالت را می خواهم تا خاطر لحظه های فراموشم باشد

دستها یت را می خواهم تا نوازشگر اشکهایم باشد

و تــنهـا خــنده هــایــت را مــی خــواهـم تـــا

مرحم کهنه ی زخمهای زندگی ام باشد

آری تـــنها تــــو را مـــی خـــواهــــم



عاشق تنها
ساعت20:39---15 شهريور 1393
چه غریبانه می خواهمت

آن لحظه که اشک در چشمانت می رقصد و چشمان من مست چشمان تو است

آن لحظه که قفل می کنی مرا در دستانت و

زندانی می کنی مرا عاشقانه و

تنگ و تنگ تر می کنی این زندان را

آن قدر تنگ ... تا مرز یکی شدن

چه بی تابانه می خواهمت

آن لحظه که دستم را می گذاری روی قلبت و می گویی : ببین برای تو می زند

و من غرق می شوم در این همه خوبی

در این همه احساس گاهی شک می کنم که شاید خواب باشد این ها

شاید رویا باشد این همه خوشبختی

اما وقتی گم می شوم در آغوشت

فراموش میکنم همه ی این ها را

و میگویم : حتی اگر رویا باشد رویای قشنگی است

بگذار باشد

بگذار این لحظه را

فقط این لحظه را خوشبخت باشم



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 15 شهريور 1393برچسب:,ساعت 19:37 توسط SADAF| |


Power By: LoxBlog.Com